نویسنده: متین لطفی
امروزه سازمانهاي مردمنهاد به منزلهی شاخهاي از «بخش سوم» در کنار بخش دولتي و خصوصي، سَر برافراشتهاند. بخش سوم اصطلاحي است که با بخش خصوصي و دولتي تفاوت داشته و داراي ماهيتي داوطلبانه است. این سازمانها که به صورت غيرانتفاعي ايجاد شدهاند و به ارائهی خدمات فرهنگی-اجتماعی میپردازند و ميکوشند تا در جامعه، ارکان سرمایههای اجتماعی را بازسازی کرده و نوعي همافزايي و اتفاق و اتحاد ايجاد کنند.
سازمانهاي مردمنهاد با اهدافي اخلاقي و ارزشمدار، سختکوشانه و رايگان کار ميکنند و بدنهی سازماني آنها متشکل از افراد داوطلب، متعهد و وفادار به آرمانهاي سازمان ميباشند و ميکوشند تا از طریق آموزش و توانمندسازی، در راه توسعهی محله، منطقه، جامعه و جهان خود گام بر دارند.
اگر قرار باشد سازمانهای مردمنهاد به بهترین وجه در خدمتِ جامعه باشند، باید در تعیین اهداف و اولویتهای خود و اجرای آنها آزاد گذاشته شوند. سازمانهای مردمنهاد در گذشته، حوزهی کاری به خصوصی نداشته و کوچک و خصوصی و اندک بودهاند و تعامل با آنها فاقد هرگونه مکانیسمی بوده است. اما اکنون این سازمانها که بیشتر، بزرگتر و چند بُعدی شدهاند و ارتباط نزدیک و پیچیدهای با جامعه و دولت پیدا کردهاند، لاجرم تاثیر متقابل سازمان و محیط بر همدیگر نیز اجتنابناپذیر و نیازمند تدوین مکانسیمهای قانونی شده است.
استقلال تشکیلاتی، یک مفهوم نو بوده که بسان هر مفهوم دیگری در طول زمان، ثابت و پایدار نخواهد بود. اما به نظر میرسد این مفهوم در سازمانهای مردمنهاد، طی یک فرآیند دموکراتیک از تعاملِ سه جانبه، بینِ سازمان، دولت و جامعه به دست آید و به موجب آن، حدود و ثغور استقلال، اصلاح و بازتعریف شود.
استقلال در سازمانهای مردمنهاد به موقعیتی اطلاق میشود که مدیران آن سازمان مُجاز باشند بدون دخالت و تاثیر مستقیمِ نیروهای خارج از خود، به ادارهی امور سازمان بپردازند. به بیان دیگر، استقلال در سازمانهای مردمنهاد بدان معناست که این سازمانها از دیکتههای سُلطهجویانهی غیرقانونیِ دولت مصون باشند، امور داخلی سازمان خود را آزادانه اداره کنند، اعتبارات مالی خود را به صورت غیرمشروط و از منابع غیردولتی تامین نمایند، نیروهای انسانی خود را باتوجه به نیازهای داخلیشان تامین کنند و نهایتاً در فرایندهای تصمیمگیری و تصمیمسازی و اجرای این تصمیمات، به خویشتن متّکی باشند.
«استقلال» با این مفهوم، نه تنها به معنای نفی ارتباط سازمان با محیط نیست، بلکه ارتباط با محیط را به یک ضرورت تبدیل میکند. چراکه سازمانهای مردمنهاد نیز به عنوان يک پدیدهی اجتماعي بايد با محیطی که در آن فعاليت ميکنند، ارتباط داشته باشند؛ يعني منابع را از محيط، جذب و با محيط مبادله کنند. سازمانهای مردمنهاد جزو سیستمهای باز محسوب میشوند. مبادله با محيط، عاملي ضروري و حياتي براي سيستمهاي باز به شمار ميرود که در جريان تبادل انرژي، تعادل خود را حفظ کرده و حالتي از ثبات نسبي را ايجاد ميکند. يکي از ويژگيهاي سيستمهاي باز، آنتروپي منفي است. همهی سيستمهاي باز در معرض قانون آنتروپي هستند. واژهی آنتروپي به تمايل سيستمها به کهولت، از هم پاشيدگي و بينظمي اشاره دارد. سيستمهاي باز به خاطر ارتباط با محيط و گرايش به تعادل پويا، آنتروپي مثبت را کاهش ميدهند و از طريق ايجاد آنتروپي منفي، خود را ترميم نموده و بقايشان را تضمين ميکنند. در واقع سيستمهاي باز با ايجاد آنتروپي منفي به سوي رشد و توسعه حرکت ميکنند؛ اما سيستمهاي بسته به مرور زمان از هم گسيخته ميشوند؛ زيرا هيچ تبادل و تعاملي با محيط خود ندارند و گرايش به تعادلِ ايستا، آنتروپيِ مثبت را در آنها افزايش ميدهد. به همين منظور، سازماني که ماهیتِ اجتماعي دارد اگر بر رکود و ايستايي، اصرار بورزد طولی نميکشد که به علّت وجود قانونِ آنتروپيِ مثبت، نابود خواهد شد.
سازمانهای مردمنهاد به عنوان بخشی از جامعهی مدنی، ناگزیرند که بین حقوق خود برای ادارهی مستقل و نیز قدرتِ دولت و فشارِ جامعه، برای احقاقِ توقعات آنها، تعادلی ظریف ایجاد کنند.گرچه سازمانهای مردمنهاد نتوانستهاند همواره از این آزمون سربلند بیرون بیایند اما تلاش برای مستقل بودن نزد آنها افول نکرده است.
در این نوشتار سعی شده در سه بُعد ذیل، «استقلال تشکیلاتی سازمانهای مردمنهاد» را مورد بررسی قرار داد:
- استقلال در تامین اعتبارات مالی
- استقلال در تصمیمگیری و خطمشیگذاری
- استقلال در اجرای تصمیمات و خطمشیها
- استقلال در تامین اعتبارات مالی
در اکثر سازمانهای مردمنهاد، سه منبع مالی جهت تامین اعتبار وجود دارد که عبارتند از:
الف) «حق عضویت اعضا»: عبارت است از وجهی که کلیهی اعضای یک سازمان مردمنهاد، به طور داوطلبانه متعهّد به پرداخت آن به صورت ماهانه، فصلی یا سالانه میشوند و میزان آن، یا مبلغی ثابت و معیّن است و یا درصدِ مشخصی که تابع درآمد اعضای باشد.
ب) «کمکهای مردمی»: عبارت است از وجوهی که مردمِ نیکوکار جهت انجام فعالیتهای خدماتی یا پروژههای فرهنگی به سازمانهای مردمنهاد اهدا میکنند.
پ) «سایر موارد قانونی»: شامل صدقات، زکاتها، درآمدهای ناشی از اجاره یا فروش اموال منقول و غیرمنقول، کمکهای نقدی یا غیرنقدیِ خیّرین و مؤسسات خیریه و سایر موارد قانونی مشابه که در جهت برنامههای فرهنگی و خدماتی سازمانهای مردمنهاد صرف میشود.
- استقلال در تصمیمگیری و خطمشیگذاری
در اکثر سازمانهای مردمنهاد، دو مرجع برای تصمیمگیری و خطمشیگذاری وجود دارد که عبارتند از:
الف) «مجمع عمومی»: به مجمعي گفته میشود که متشکل از اعضای سازمان یا نمايندگان منتخبِ آنها است تا در باب مسايل سازمان، گفتگو و تصمیمگیری نمایند. در برخی از سازمانها، بجای مجمع عمومی از واژهی فرانسوی «کنگره»(congrès) نیز استفاده میشود.کنگره معمولاً با برنامهریزی قبلی و به صورت سالیانه یا چندساله برپا میشود.
ب) «هیأت مدیره»: جمعی از رهبران مُنتخب در مجمع عمومی هستند که خطمشیگذاری و تصمیمگیریهای کلان سازمان را بر عهده دارند. اصطلاحِ معادلِ هیأت مدیره در برخی از سازمانهای مردمنهاد، «شورای مرکزی» است که آنها را مدیران راهبُردی نیز مینامند. یکی از وظایف اصلی هیأت مدیره یا شورای مرکزی، انتصاب مدیر عامل و نظارت بر عملکرد وی است.
- استقلال در اجرای تصمیمات و خطمشیها
در اکثر سازمانهای مردمنهاد، اجرای تصمیمات و خطمشیهای مصوّبِ مجمع عمومی(=کنگره) و هیأت مدیره(=شورای مرکزی)، برعهدهی «مدیرعامل» است.
«مدیر عامل» یا «مدیر ارشد اجرایی»(Chief Executive Officer)، معمولاً عالیرتبهترین مسئول اجرایی و عهدهدار مدیریت تام یک سازمان مردمنهاد است که به هیأت مدیره(=شورای مرکزی) گزارش میدهد.
به طور معمول یک مدیر ارشد اجرایی، چند مدیر اجراییِ تابع دارد که هر یک، مسئولیتهای کاربردی ویژهی خود را دارند. برای مثال «مدیر اداری»، «مدیر مالی»، «مدیر آموزشی»، «مدیر ارتباطات» و «مدیر امور فرهنگی-اجتماعی»، چندی از مدیرانِ میانی سازمان هستند که در راستای تحققِّ اهداف سازمان، تصمیماتِ مصوّب هیأت مدیره(=شورای مرکزی) را از طریق برنامهریزی عملیاتی، تبدیل به الگوهای قابل اجرا برای مدیران عملیاتی میکنند. مدیران اجراییِ مزبور، تابع مدیر ارشد اجرایی یا همان مدیرعامل هستند. لازم به ذکر است کلیهی مدیران و سایر اعضا و نیروهای انسانی در سازمانهای مردمنهاد، باید دارای هویّت ایرانی باشند.
به طور کلی، مدیریت یک سازمان به سه سطح «راهبُردی»، «میانی» و «عملیاتی» دستهبندی میشود. در یک سازمان مردمنهاد، مدیریت راهبُردی برعهدهی «هیأت مدیره»ی سازمان است. «مدیر ارشد اجرایی» و زیرمجموعهاش، مدیریت میانی سازمان را برعهده دارند. و مدیریت عملیاتی نیز برعهدهی مدیران عملیاتی است.
به این ترتیب میتوان گفت هرگاه یک سازمان مردمنهادِ ایرانی، بر وفقِ ابعادِ سه گانهی مشروح در بالا بود، آن سازمان دارای استقلال تشکیلاتی است و ارتباط آن سازمان مردمنهاد با محیط پیرامونیاش(اعم از فرهنگ، سیاست، اقتصاد، آموزش و…) گرچه یک ضرورتِ اجتنابناپذیر برای سیستمهای اجتماعی محسوب میشود، اما استقلال تشکیلاتی را از آن، سلب نمیکند.